ریحانه رضائی
بسم الله الرحمن رحیم
سندردم دان چیست؟؟؟
تهیه و گرداوری :ریحانه رضایی
دبیر مربوطه:سرکار خانم عباسی مقدم
سندرم داون که در گذشته منگلیسم نیز نامیده میشد، یک بیماری ژنتیکی است که به دلیل حضور تمام یا بخشی از یک کروموزوم اضافی در جفت کروموزوم ۲۱ به وجود میآید که در اصطلاح علمی تریزومی ۲۱ نامیده می شود. این بیماری دارای علایم مختلف از جمله ناهنجاریهای عمده و یا خفیف در ساختار یا عمل کرد ارگانها میباشد.از جمله علایم عمده و زودرس که در تقریباً همه بیماران مشاهده میشود وجود مشکلات یادگیری و نیز محدودیت و تاخیر رشد و نمو میباشد. ناهنجاری های فک و صورت ، ناهنجاری های قلبی عروقی و خطر ابتلای بیشتر به انواعی از بیماری ها نظیر الزایمر ، لوسمی و عفونت ها نیز از پیامد های این بیماری می باشند. علایم ظاهری سندرم داون ، وجود یک خط عرضی در کف دست به جای دوتا ، چین های کنار داخلی صورت ، بینی کوچک و سر بالا و گوش های کوچکتر و کمی پایینتر و ... می باشد.
نام این سندرم از نام یک پزشک انگلیسی به نام جان لانگدان داون (John Langdon Down) گرفته شدهاست که برای اولین بار این سندرم را در سال ۱۸۶۶ توصیف نمود. افراد مبتلا به سندرم داون توان ذهنی پایین تر از حد میانگین دارند و به طور معمول دچار ناتوانی ذهنی خفیف تا متوسط هستند. تعداد کمی از مبتلایان به سندرم داون دچار ناتوانی شدید ذهنی هستند. متوسط میزان بروز این سندرم مابین ۱ در ۶۰۰ تا یک در ۱۰۰۰ مورد از تولد نوزادان زنده گزارش شدهاست که این میزان در مادران جوان کم تر و باافزایش سن مادر افزایش مییابد. با این وجود در حدود دو سوم مبتلایان به سندرم داون از مادران زیر ۳۵ سال متولد میشوند.
علت اصلی ایجاد کننده سندرم داون ، جدا نشدن کروموزوم های شماره ۲۱ مادری است که این خطر با افزایش سن مادران رابطه دارد، در کنار این ، عدم جدایی میوزی پدری ، موزاییسم حاصل از عدم جدایی میتوزی و یا جابجایی بین کروموزوم ها نیز می تواند باشد.
مبتلایان به بیماری ژنتیکی سندرم داون به طور متوسط ، حدود ۳۲ تا ۳۵ سال عمر میکنند.[۱]
مکانیسمهای ایجاد سندرم داون
۱) Nondisjunction (عدم تفرق صحیح کروموزومی هنگام تقسیم): ۹۵ درصد تمام مبتلایان به تریزومی ۲۱ را شامل میشود. در میوزI یا میوزII میتواند رخ دهد، بررسیها نشان میدهد که خطای میوزی معمولاً طی میوز مادر (اغلب ۹۵٪ از موارد) مشکل در آنافاز میوزI مادر است، اما در میوز پدری (اغلب ۵٪ از موارد) معمولاً خطا در میوزII پدر است بناباین سن بالای مادر بسیار مهم تر میباشد. اهمیت سن مادر در سندرم داون به دلیل فیزیولوژی اووگونی میباشد که مراحل اووژنز بسیار طولانیتر از اسپرماتوژنز میباشد در واقع اووژنز از دوران جنینی شروع و تا زمان لقاح ادامه دارد.
۲) جابه جایی رابرتسونی (Robertsonian translocation): حدود ۴ درصد از مبتلایان را شامل میشود. در این مکانیسم دو کروموزوم آکروسنتریک (میانپار) بازوهای کوتاه را از دست میدهند و بازوهای بلندشان به هم متصل میشود. اغلب اوغات کروموزومهای درگیر کروموزوم ۱۴ و ۲۱ میباشند. افرادی که در اثر جابه جایی رابرتسونی دچار سندرم داون میشوند، پدر یا مادر آنان حاملهای سالم (از نظر فنوتیپ) جابه جایی رابرتسونی هستند. تعداد کروموزوم فرد حامل ۴۵ عدد است و تنها مشکل او ایجاد گامتهای دارای ناهنجاری میباشد.
۳) حالت ۲۱q ۲۱q: حدوداً کمتر از ۱ درصد از مبتلایان را شامل میشود. برخی از متخصصین اعتقاد دارند این حالت یک نوع ایزوکروموزوماست، در این حالت بازوهای دو کروموزوم ۲۱ فرد حذف و بازوهای بلند به هم متصل میشوند. در واقع فرد تنها یک کروموزوم ۲۱(۲۱q ۲۱q) خواهد داشت و این فرد را حامل گویند و از لحاظ فنوتیپ سالم بوده و مشکل تنها در گامتوژنز میباشد. فرزند فرد حامل یا مبتلا به سندرم داون خواهد بود یا در اثر مونوزومی ۲۱ سقط خواهد شد.
۴) موزاییک (ژنتیک): این افراد در برخی از بخشهای بدنشان دارای سلولهایی با کاریوتیپ تریزومی ۲۱ خواند بود و در برخی دیگر کاریوتایپ حتی نرمال دارند. موزائیسم در تقسیم میتوز اتفاق میافتد و بسته به اینکه در چه مرحلهای از تشکیل جنین اتفاق افتد فنوتیپ متفاوتی را نشان خواهد داد، یعنی هرچه تعداد سلولهای تریزومی ۲۱ کمتر باشد (زمان بیشتری از تشکیل سلولهای جنینی گذشته باشد) فنوتیپ خفیف تری را نشان میدهد.[۲]
پیشگیری از سندرم داون
در گذشته برای پیشگیری از سندرم داون توصیه میشد که همه مادران بالای ۳۵ سال توسط آزمایش سلولهای مایع آمنیوتیک(آمنیوسنتز) یا نمونهگیری از پرزهای جفتی (CVS) تحت بررسی قرار گیرند. اما از آنجا که بیش از دو سوم نوزادان مبتلا به سندرم داون از مادران زیر ۳۵ سال متولد میشوند در حال حاضر شیوههای غربالگری سندرم داون به همه مادران باردار توصیه میشود. در این شیوهها که معمولاً در سه ماهه اول بارداری یا سه ماهه دوم بارداری انجام میگیرند از روشهای غیر تهاجمی همانند بررسی خون مادر یاسونوگرافی استفاده میشود.
آلفا فیتو پروتئین ( AFP)
آلفافیتوپروتئین بطور معمول در خون مردان سالم و زنان غیر باردار یافت نمیشود و یا میزان آن بسیار اندک است. اندازه گیری سطح سرمی آلفا فیتوپروتئین در مادران حامله بخشی از آزمایشهای غربالگری است و از آن میتوان جهت تشخیص برخی بیماریها و ناهنجاریهای جنین استفاده کرد مانند نواقص کانال نخاعی، انانسفالی ، سندروم داون و بیماریهای نادر مانند سندرومهای کروموزومی (تریزومی) یا امفالوسل که یک نقص مادرزادی در دیواره شکمی است. در مسدود شدن کانال نخاعی (Spinabifida)، چنانچه میزان AFP خون زودتر از ۱۵ هفتگی مورد بررسی قرار بگیرد، قابل اطمینان نیست. بابررسی AFP موجود در خون به همراه نتایج دو تست دیگر بنامهای «استریول» و HCG میتوان سندروم داون (Down) را تشخیص داد. هنگامی که این سه تست با هم انجام شوند به آن تست تریپل می گویند. این تست جهت اسکرین (تشخیص) مشکلات جنینی، بسیار دقیق تر از تست مجزای AFP است. این تست بر روی سرم خون مادر انجام میشود.
اسکرین جنین یک زن باردار جهت تشخیص سندروم داون: سطح پایین AFP در ۶۰ درصد موارد میتواند نشانه سندروم داون باشد اما هنگامی که نتایج تست AFP همراه با نتایج دو تست استریول و HCG مورد بررسی قرار گیرد، احتمال تشخیص سندروم داون تا ۸۰ درصد افزایش مییابد.
در صورتی که داروهای ضد انعقاد مانند آسپرین یا وارفارین مصرف میکنید، قبل از انجام خونگیری، به پزشک اطلاع دهید. ممکن است مقادیر نرمال AFP در آزمایشگاههای مختلف با هم تفاوت داشته باشند. این مقادیر نرمال بسته به سن جنین فرق میکند. شاید AFP بالا یا پایین به این معنی باشد که سن جنین اشتباه محاسبه شدهاست. به کمک سونوگرافی خیلی دقیق تر میتوان سن جنین را محاسبه کرد. انجام آمینیو سنتز نیز به منظور اندازه گیری AFP مایع آمینیون توصیه میشود. در زنان باردار مقدار AFP در هفته چهاردهم بتدریج شروع به افزایش میکند. این حالت تا یکی دو ماه قبل از تولد ادامه یافته و سپس بتدریج کاهش مییابد. مقادیر AFP در زنان سیاهپوست معمولاً کمی بالاتر از زنان سفید پوست است. برای تخمین صحیح سن جنین لازم است مقدار AFP را بدقت اندازه گیری کرد. اندازه نرمال مقدار AFP برای هر خانم بر اساس وزن، نژاد، وضعیت دیابت(یعنی اینکه آیا شخص نیاز به تزریق انسولین دارد) و سن جنین وی تنظیم شدهاست. اگر طی سونوگرافی تخمین سن جنین تغییر کند باید مقدار AFP را دوباره با آن تطبیق داد. میانگین این اندازه تطبیق داده شده را MOM مینامند. مقدار MOM را برای خانم مورد آزمایش، نرمال در نظر میگیرند.
مقدار بالای AFP در یک زن باردار میتواند به این دلایل باشد: سن نامناسب بارداری، یک حاملگی چند قلویی، جنین با نقص لوله عصبی، نقص دیواره شکمی (Omphalocele) و جنین مرده. برای اصلاح Omphalocele یا نقص دیواره شکمی، نوزاد باید پس از تولد مورد عمل جراحی قرار بگیرد.
مقدار کمتر از حد نرمال AFP در یک زن باردار مقدار پایین AFP میتواند به این دلایل باشد: سن نامناسب آبستنی، جنین مبتلا به سندروم داون.
عوامل تأثیر گذار بر روی تست آلفا فیتو پروتئین : سیگار کشیدن باعث افزایش مقدار AFP خون میشود ؛ نگهداری بد و نامناسب خون در یخچال و آلوده بودن خون از دلایلی هستند که میتوانند در نتایج تست اختلال ایجاد کنند. AFP یک تست اسکرینیینگ است که احتمال وجود مشکلات را در جنین جستجو میکند. چنانچه نتایج AFP غیر طبیعی باشد باید تستهای اضافه دیگری را نیز انجام داد. برای ارزیابی AFP غیر طبیعی از سونوگرافی استفاده میشود. سونوگرافی علاوه بر اینکه مواردی از قبیل چندقلویی زایی و تخمین سن جنین را مشخص میکند، علت افزایش مقدار AFP خون را هم نشان میدهد. در صورتی که با سونوگرافی نتوان علت AFP غیر طبیعی را تشخیص داد باید آمنیوسنتز انجام شود. مقدار AFP موجود در مایع آمنیوتیک را میتوان به کمک آمنیوسنتز اندازه گیری کرد.
غربالگری سه ماهه اول بارداری
شیوه انتخابی موسسه جهانی پزشکی جنین است و در بین هفته ۱۱ تا ۱۴ حاملگی به همه مادران باردار توصیه میشود. در این روش از مارکرهای سونوگرافی، بیوشیمی، مشاوره و نرمافزار استاندارد استفاده میشود. در صورت انجام در مراکز مورد تایید موسسه جهانی پزشکی جنین ۹۰ تا ۹۵ در صد دقت دارد.
غربالگری سه ماهه دوم بارداری
در صورت رعایت کلیه استانداردها تا بین ۷۵ تا ۸۵ درصد دقت دارد و در مادرانی که در سه ماهه اول موفق به انجام غربالگری سه ماهه اول نشدهاند و یا در مواردی که امکان دسترسی به روشهای پیشرفته سه ماهه اول وجود ندارد توصیه میشود.
غربالگری تجمعی
از ترکیب ریسک محاسبه شده در سه ماهه اول و دوم بدست میآید و در صورت رعایت همه استاندردها تا ۹۵ در صد دقت دارد. در این روش ریسک محاسبه شده سه ماهه اول به اطلاع مادر رسانده نمیشود و به همین دلیل در مواردی که ریسک محاسبه شده سه ماهه اول پرخطر تعیین شده عدهای خلاف موازین اخلاق پزشکی میدانند و آن را توصیه نمیکنند.
امید به زندگی
احتمال مرگ زودرس (مرگ در دوران کودکی) در میان مبتلایان به نشانگان دان بیشتر از متوسط افراد جامعه است. مهمترین دلیل این مرگها، مشکلات قلبی و عفونی میباشد. بهرهگیری از خدمات پزشکی به ویژه در رابطه با مشکلات قلبی و دستگاه گوارش، امید به زندگی در میان مبتلایان به این بیماری را افزایش میدهد. امید به زندگی افراد مبتلا در سال ۱۹۱۲، دوازده سال، در دههٔ هشتاد میلادی به ۲۵ سال و در دههٔ اول قرن بیست و یک در کشورهای صنعتی به پنجاه تا شصت سال رسیده است. در حال حاضر بین ۴ تا ۱۲ درصد مبتلایان در نخستین سال تولد جان خود را از دست میدهند. احتمال حیات طولانی مدت تا حدی به مشکلات قلبی وابسته است. از میان مبتلایان کسانی که مشکلات قلبی مادرزادی دارند، ۶۰ درصد تا ۱۰ سال و ۵۰ درصد تا ۳۰ سال عمر میکنند. در حالی که ۸۵ درصد مبتلایان بدون مشکلات قلبی به ۱۰ سالگی و ۸۰ درصد به ۳۰ میرسند. ۱۰ درصد مبتلایان به نشانگان دان بیش از هفتاد سال عمر میکنند.[۳]